×
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵
ار نیست دهان فزونت ار هست کمست
گویی به مثل وجودش اندر عدمست
درد است و دواست هم شفا و المست
گویی ملک الموت و مسیحا بهمست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶
تنگی دهن یار ز اندیشه کمست
اندیشهٔ ما برون هستی ستمست
گر هست به نیستی چرا متهمست
ار نیست فزونشدست ور هست کمست
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۳
گیسو به سر زلف تو در خواهم بست
تا بنشینی چو دوش نگریزی مست
پیش از مستی هر آنچم اندر دل هست
میگویم تا باز نگوئی شد مست