گنجور

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

مسکینم و کوی عاشقی منزل من

مسکین من و دیگر دل بی‌حاصل من

ای جان حزین تو نیز مسکین کسی

مسکین تو مسکین من و مسکین دل من

هلالی جغتایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

آکنده به آتش دل بی حاصل من

گوئی که ز آتش است آب و گل من

عصیان نکند کس ار بود دوزخ حشر

چون آتش دوزخ درون دل من

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

چندانکه نمود بیش کوشش دل من

از عشق بجز بلا نشد حاصل من

این شعله که بهر من دل افروخته است

روید چو گیاه بعد مرگ از گل من

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

هر روز ز بهر دل بیحاصل من

آتش خیزد همی ز آب و گل من

در خاطرم ار خیال جنت گذرد

دوزخ شود آن خیال اندر دل من

میرداماد
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

از بس که به رسم دل بی‌حاصل من

شد دوست گزین غیردشمن دل من

بستم در دل بر رخ یادش که مباد

با غیر قدم نهد به سرمنزل من

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

جا کرده اگر شاخ گلی در دل من

تنگ آمده است از دل بیحاصل من

خاک که شدم که او سر از من نکشید

از خاک چمن سرشته گوئی گل من

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

ای با مهرت سرشته آب و گل من

صد شکر که بردی دل غم حاصل من

تا در سر زلف تو ندیدم دل را

حقا که بجای خود نیامد دل من

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

شیطان نامی که شد غمش قاتل من

پابسته او شد دل بی حاصل من

گویند که شیطان نکند رو در دل

بس چون شیطان گرفت آخر دل من

ابوالحسن فراهانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶

 

مهرت بسرشته حق در آب و گل من

جا کرده چو جان بتن در آب و گل من

از مهر علی و مهر اولاد علی است

محصول دو عالم من و حاصل من

فیض کاشانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

ای آنکه سر کوی تو شد منزل من

جز تخم غمت نیست در آب و گل من

ای کاش! که بودی دل من چون دل تو

یا آنکه دل تو بود همچون دل من

آذر بیگدلی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

واعظ به خدا که رفته از کف دل من

وز پند تو آسان نشود مشکل من

این موعظه ها به گوش آن باید راند

کآمیخته عشق دلبران در گل من

صفایی جندقی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

نبود، به جز از مهر علی در دل من

از هر دو جهان همین بود حاصل من

صد شکر که دست قدرت از روز ازل

با مهر علی سرشته آب و گل من

وفایی شوشتری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode