×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸
گفتی که دلم به وصل تو شاد و کش است
میلم همه سوی آن دل درد کش است
می دانم که این سخن ندارد اصلی
لیکن چه کنم گرچه دروغ است خوش است
۲ بیت
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰
خاقانی اگرچه در سخن مردوش است
در دست مخنثان عجب دستخوش است
خود هر هنری که مرد ازو زهرچش است
انگشت نمای نیست، انگشتکش است
۲ بیت
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۵
هر چند به حلم یار ما جورکش است
لیکن زاری عاشقان نیز خوش است
جان عاشق چون گلستان میخندد
تن میلرزد چو برگ گوئی تبش است
۲ بیت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴
دل در برم از فراق دیوانهوش است
جان در تنم از حادثه در کش مکش است
از شادی وقتی که به وصلت برسم
با اینهمه ناخوشی مرا وقت خَوش است
۲ بیت
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲
شیر از که از آب و هوا خلدوش است
دیریست که از زمانه در گیر و کش است
محبوب منست اگر چه گردید خراب
هرچند که کهنه و خرابست خوش است
۲ بیت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
هر که در اول نسازد جان نثار
جان دهد آخر به درد انتظار
راست گویم سگان بازارند
کاستخوان از تو دوست تر دارند
گرچه جوانی همه چون آتش است
[...]
۳ بیت