امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
در حلقه عشق ره نیابد هر کس
این گوشه مقام عارفان آمد و بس
گفتی که رسم در سر زلفش به هوس
زنار نبسته ای، در این حلقه مرس
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۶۰
ای فاضل منطقی به فریادم رس
با من مزن از منطق ازین بیش نفس
گشتم ز تصورات و تصدیقاتش
خرسند به یک تصور ساذج و بس
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۱
چو باده خوری مزن به بیهوده نفس
بسیار مگوی تا نگویند که بس
می چشم و دلت فضول دارد هشدار
چشم و دل خود نگاهدار از همه کس
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۴
بیمار و جز تو یاریم نیست ز کس
در زندگیم نمانده جز یکدو نفس
با این دو نفس که باقی از عمر منست
در هر نفسم هزار مرگست هوس
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
شرمنده شوم اگر بپرسی عملم
ای اکرم اکرمین بیامرز و مپرس
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۹
بی گریه به سر نمی برم نیم نفس
خوشتر دارم به طفل اشک از همه کس
بی گریه به سر چنان توان برد که من
وا کردم چشم و اشک را دیدم بس
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۵
ای مرغ چمن، عشق ندانی ز هوس
از گفت و شنید عاشقی بس کن، بس
عاشق نبود خانهطلب، ور نه چرا
پروانه نشد مقید دام و قفس؟
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۶
ای خواهش عشقت آرزوی همه کس
پرواز کند سوی تو عنقا و مگس
مرغان همه نزدیک به دام آمدهاند
تا بخت به نام که زند فال قفس
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۷
پوشیده چو شمع نیست، داند همه کس
کز دیده من، دود نخیزد به هوس
نی را به گلو چو ناله گردیده گره
ناچار به دیده افتدش راه نفس
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۸
از همسفران عشق، چون اهل هوس
افغان که درین بادیه بس ماندم پس
مشتاق به ذکر سبقتاندیشانم
چون مانده ز کاروان، به آواز جرس
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۹
از فیض دم شماست پیش همه کس
بر گردن صبح، حق تقصیر نفس
ما را ز شما به جز دعا نیست هوس
مر شاهان را دعای درویشان بس
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۰
کو عقل که نفس را کند منع هوس
از شهد به بادزن شود دور، مگس
با نفس به جز خرد نمیسازد کس
در پهلوی شیر شیربان خوابد و بس
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱
تا چند ز کس تاب جفا آرد کس
گفتم به تو بس جفا و، بیرحمی، بس
آخر تن و جان خستهای چند کشد
در عشق تو بار ناله بر دوش نفس
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲
نوروز شد و شکفت گلزار هوس
گفتن به تو ای معلّم هرزه نفس
بر نوگل من جفا و بیرحمی بس
گل را به قفس نگه نمیدارد کس
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰
ای جان و دل مرا انیس و مونس
باغی است رخت درو ز گلها مجلس
لب غنچه و خط بنفشه و عارض گل
بینی قلم و نرگس چشمت نرگس
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹
بخرید یکی خواجه، غلامی به هوس
پرسید از آن بنده ی پاکیزه نفس
کآیی به چه کار تا همانت سپرم؟
گفتش که همین به کار آزادی و بس
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۸۶
با یک هستی چه گوئی ای سرد نفس
چون نیست بود آن همه چیز این همه کس
...بگی ار ز این و آن سلب آرند
پیدا پنهان بار خدا ماند و بس
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۳ - ضیای کاشانی
آن کس که ز ترس او نیایی برما
پنهان ز تو در خرابهٔ ماست مترس
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
از مسِ وجود خود دمی بیرون آی
تا راه بری به کیمیایی که مپرس
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری
این یک دمِ نقد را به عشرت گذران
از رفته میندیش و ز آینده مترس