رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه
یا رَاحةَ بَهْجَتی وَنورَ بَصَری
اِستَیْقَظَ قَلْبی بِکَ وَقْتَ سَحَری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه
ناجَیْتُ ضَمیرَ خاطِری یا قَمَرِی
إِنِّی َأَنافِیْکَ وَأَنْتَ لی فی نَظَری
صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
نه چشم تو را بر اشکم آمد نظری
نه آه مرا در دل سنگت اثری
این حسرت دیگر که غمت کشت مرا
وز حسرت من نیست هنوزت خبری
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴
گر جز بخدای حاجت خویش بری
میدار یقین که پرده خویش دری
داری چه طمع ز طمع زنبور کز او
یک نوش طلب نکرده صد نیش خوری
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵۰
یا رب به من و روی سیاهم نظری
کز خیر نمانده در وجودم اثری
گر عفو تو شامل گنهکاران است
دیگر نبود ز من گنهکارتری
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۵۹
ای آنکه به عشق در دو عالم سمری
وز هر دو جهان به چشم من خوبتری
دادی ز برای من گلابی چون اشک
معلوم شد از گریهٔ من بیخبری
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۶۱
زین باده فرستادمت ای رشک پری
من باخبرم بسی که که تو بی خبری
چون نرگس مست نیستم تا به خمار
بوئی و چو پژمرده شدم درگذری
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۶۸ - ترشی
ای آنکه ز پای تا بسر چون شکری
دادم ز برایت ترشی مختصری
ترسم که در آیینه ببینی رخ خود
وز شیرینی دل خودت را ببری
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - به یکی از رقبای سیاسی
آقای جلیل بیجلالی و فری
از مردمی و مهر و وفا بیخبری
ای کاشی نوخاسته بر خوبش مبال
کز کاشی نو ساخته بیقدرتری
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
ای آنکه بمن ز من تو نزدیکتری
تا کرده بیان ز حالتم باخبری
قلب و بصرم بنور خود روشن کن
ای آنکه مرا خالق قلب و بصری