×
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۶۸
تا ز ابر فراق تو ببارید تگرگ
بر شاخ امید ما نه بر ماند و نه برگ
دیدم نه باختیار خود هجر ترا
مردم نه باختیار خود بیند مرگ
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴
ای از تو همیشه کار پندار به برگ
در گوش تو هر زمان همی گوید مرگ
کای برشده بر هوا، ز گرمی چو بخار
باز آی به خاک سرد گشته چو تگرگ
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰
در باغ مراد ما ز بیداد تگرگ
نی نخل به جای ماند نی شاخ نه برگ
چون خانه خرابست چه نالیم ز سیل
چون زیست وبال ست چه ترسیم ز مرگ