گنجور

 
۱
۸
۹
۱۰
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

زین مردم دل‌سیاه‌، رخ دارم زرد

بیدردی خلق دردم افزود به‌ درد

جز خوردن‌ خون‌ دگر چه‌ می‌ شاید کرد

خون‌ باید خورد و باز خون‌ باید خورد

۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

آن استر بارکش که خود باری برد

وان اشتر بی‌زبان که خود خاری خورد

صد ره به از آدمی که از مادر خویش

زاد آدم و ظالم شد و چون ماری مرد

۲ بیت
صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

خود بد بود آنکس که بدم نام برد

خود نیک بود هر آنکه نیکم شمرد

از صاف دلی من بمثل آینه‌ام

در آینه هرکه روی خود می‌نگرد

۲ بیت
صغیر اصفهانی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۸۳