گنجور

 
۱
۲
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

ای گشته خجل ماه فلک از نظرت

شد تیره شکر زان لب همچون شکرت

نائی بر من تا که بگیرم ببرت

شرط آنکه بود دیده من رهگذرت

۲ بیت
قطران تبریزی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

ای خواجه محمد ای محامد سیرت

ای در خور تاج هر دو هم نام و سرت

پیدا به شما دو تن سه اصل فطرت

ز آن روی سخا از تو و علم از پدرت

۲ بیت
سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹

 

سیاره به خدمت سپرد خاک درت

خورشید که باشد که بود تاج سرت

شد هر دو جهان به بندگی تو مقر

چونان که به بندگی جد و پدرت

۲ بیت
انوری
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

دارم سر آنکه امشب آیم به برت

تا لب به لبت بر نهم و بر به برت

تو پای نهی ز ناز بر چشم ترم

من سر نهم از نیاز بر خاک درت

۲ بیت
ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴

 

گر سایهٔ من گران بود در نظرت

من رفتم و سایه رفت و دل ماند برت

هم زحمت من ز سایهٔ من برخاست

هم زحمت سایهٔ من از خاک درت

۲ بیت
خاقانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۳۳

 

باطل بینم به سوی کعبه سفرت

بی حاصل بینم سفر پرخطرت

اینجا که نشسته ای درِ دل بگشا

تا یار در آن لحظه درآید زدرت

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

روزی گیرم میان تو چون کمرت

یا همچو قبا تنگ در آرم ببرت

ور هیچ شبی چو زلفت افتم بسرت

چون خط تو ناخوانده در آیم ز درت

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

از غیرت شیرین قد چون نیشکرت

می‌بگذرم و ننگرم اندر گذرت

آن تکله بپوش تا نبینند خسان

[این مصرع جا افتاده] ...رت

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

خواهم که به دیده و سر آیم به درت

صد قصه ز غصه دل آرم به برت

گفتند که زحمتی‌ست از درد سرش

از درد سرت نمی‌دهم دردسرت

۲ بیت
مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

صد بار بگفتم به غلامان درت

تا آینه دیگر نگذارند برت

ترسم که ببینی رخ همچون قمرت

کس باز نیاید دگر اندر نظرت

۲ بیت
سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

تا دیده من دید زهر خوبترت

بیخوابم از اندیشه روی چو خورت

اقبال بر آتش دلم آب زند

گر باد قبول آید از خاک درت

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

عشق لب و دندان چو لعل و گهرت

کر دست مرا معتکف خاک درت

من شهره بشیرین سخنی چون نشوم

کاندر دهنم بود لب چون شکرت

۲ بیت
ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

ای سرمه چشم اختران خاک درت

قرص زر آفتاب طرف کمرت

این قصر که از روضه ی رضوان بابیست

بی باب مبیناد خدایا پسرت

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

اشکم چو عقیق است ز درج گهرت

پشتم چو کمان گشت ز تیر نظرت

ای عهد تو همچون زلف تو جمله شکن

ای وعدهٔ تو تهی میان چون کمرت

۲ بیت
ناصر بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

گردون که پی پاس ز سهم خطرت

گردد شب و روز چون سپر گرد سرت

گر بتواند به میخ انجم دوزد

قبه صفت آفتاب را بر سپرت

۲ بیت
جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

ای دانش خود گشته هنر در نظرت

وز فخر گذشته است از عرش سیرت

گر همسفر عارف سالک گردی

جایی برسی که عیب باشد هنرت

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

ایزد که بکعبه کرد حکم سفرت

آنست که باشد از غریبان خبرت

موقوف کند برحمتت در عرفات

تا رحم کنی تو هم به موقوف درت

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

شاها یکره بهر که افتد نظرت

ایمن شود از حادثه چون خاک درت

خورشید نیارد که بر آن تیغ کشد

خاکی که برو سایه فتد از سپرت

۲ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

ای نقش جبین سرکشان فرش درت

آراسته از شکوه پا تا بسرت

ای نور و صفاخانه چشمی چه عجب

گر ابروی کهکشان بود بر زبرت

۲ بیت
کلیم
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

ای محو مجاز، دیده بی‌بصرت

هرگز نفتاده بر حقیقت گذرت

در هر صورت، جمال معنی بینی

گر عینک چشم دل شود، چشم سرت

۲ بیت
قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳