وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷
خوش آن که ره عشق بتی پیماید
برخاک رهش روی ارادت ساید
یک سو نظرش که غیر پیدا نشود
دل در طرفی که یار کی میآید
شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵
آن حرف که از دلت غمی بگشاید
در صحبت دل شکستگان میباید
هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت
جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید
شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰
کاری ز وجود ناقصم نگشاید
گویی که ثبوتم انتفا میزاید
شاید ز عدم، من به وجودی برسم
زان رو که ز نفی نفی، اثبات آید
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰
هر کز سر کجروی به درگاه آید
هرچند به گاه آمده بیگاه آید
از معجزه بیوه که در راه آید
دستار هزار کرد کوتاه برآید
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴
از دوری خدمتت که جان افزاید
سهل است اگر دلم ز غم فرساید
لیکن ز قدمهای خیالت خجلم
کز روی کرم اینهمه ره می آید
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷
ای آنکه فلک همی غلامت شاید
بر چرخ نهم تارک بختت ساید
گر خصم تو بالفرض چو خورشید شود
اقبال تو خورشید به گل انداید
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۲
در راه طلب، فتادگی میباید
گر فیض رسد فتادگان را، شاید
درویش برآورد کمال از پستی
دلوی که رود تهی به چه، پر آید
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹
ای فوج طبیب را بدوزخ قائد
خواهی شودت قیمت مسهل عائد
زر نیست،ولی هر آنچه مسهل خوردم
واپس دهم اکنون مع شیء زائد
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
روزم گذرد بغم که شب کی آید
شب منتظرم که روز رخ بنماید
این روز و شبم عقده ز دل نگشاید
روزی دگر و شبی دگر میباید
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۶۵ - به میرزا احمد صفائی نگاشته
امرود و بهی کام فره نفزاید
وز قیسی و انگور گره نگشاید
آنرا که ز کوکنار روید زر و سیم
زی پیشه کیمیاگری نگراید
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۳ - ضیای کاشانی
با آنکه شب از غصه غمم فرساید
روزم همه آرزو که شب کی آید
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹
حرفی که نه چون مویز هوش افزاید
بادام صفت پرده بر آن میباید
این شیوه ز پسته باید آموخت که آن
تا مغز نباشدش دهان نگشاید