گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

مویی که ز فرق آن دلارای برفت

بر بود دل مرا وز ان پای برفت

گفتم که بگیرمش شبی چون بشنود

با آن همه پر دلی هم از جای برفت

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

روی تو بدید عقل را رای برفت

قدّت بخمیده و سرو از جای برفت

بگذشت صبا سحرگهی بر گلزار

بویی تو شنید و زورش از پای برفت

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
sunny dark_mode