گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روح‌الرسا ابوربیع بن ربیع

 

هر زرد گلی به کف چراغی دارد

هر آهوکی چرا به راغی دارد

هرباز به زیر چنگ ماغی دارد

هر سرخ گل از بید جناغی دارد

منوچهری
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

گرچه دلم از جور تو داغی دارد

از پشتی صبر خود دماغی دارد

از تو به جز از عشق ندارد هوسی

وز وصل و فراق تو فراغی دارد

مجد همگر
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

گشت چمن از گل، که فراغی دارد

پیمانه ز نرگس، که ایاغی دارد

ما تنگدلانیم، خوش آن کس که به باغ

چون لاله دلش وسعت داغی دارد

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

عاقل به درش ز دل سراغی دارد

دیوانه، دلیل راه، داغی دارد

این طرفه که در جستن خورشید منیر

هر ذره به دست خود چراغی دارد

قدسی مشهدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

هر کس که به دل چو لاله داغی دارد

کی میل گل و گردش باغی دارد

ما گوشه نشین ز بی دماغی شده ایم

خوش آنکه به فصل گل دماغی دارد

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode