گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۲

 

تا دل بهوا جویی مهرت برخاست

هر شب غم تو تا بسحر مونس ماست

عکس رخ تو در آب جوید همه شب

پیک نظرم که می دود از چپ رواست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۳

 

در چاه ز نخدانت دل ما بنواست

وان خال سیاه تو بدین حال گواست

سیبیست ز نخدان تو وان خال سیاه

از غایت لطف دانه در وی پیداست

کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم

 

در دایره‌ای کامدن و رفتن ماست

او را نه بدایت نه نهایت پیداست

کس می‌نزند دمی درین عالم راست

کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم

 

دارنده چو ترکیب طبایع آراست

باز از چه قبل فکندش اندر کم و کاست

گر زشت آمد پس این صور عیب‌گر است

ور خوب آمد خرابی از بهر چراست

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل چهارم

 

دارنده چو ترکیب طبایع آراست

باز از چه قبل فکندش اندر کم و کاست

گر زشت آمد بس این صور عیب کراست

ورنیک آمد خرابی از بهر چراست؟

نجم‌الدین رازی
 

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان دهقان با پسر خود

 

تا هرچ ترا باشد و تا هرک تراست

یکسو ننهی، حدیث عشق از تو خطاست

سعدالدین وراوینی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سوم

 

هر نقش که برتختۀ هستی پیداست

آن صورت آن کس است کان نقش آراست

دریای کهن چو بر زند موجی نو

موجش خوانند و در حقیقت دریاست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم

 

آزادی و عشق چون نمی‌آید راست

بنده شدم ونهادم ازیک سو خواست

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷

 

آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست

آن ساده به از دو صد نگار زیبا است

آن آتش شهوت که چو صاف و ساده است

بنگر چه نگاران که از آن آتش خاست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸

 

آن بت که جمال و زینت مجلس ماست

در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

سرویست بلند و قامتی دارد راست

کز قامت او قیامت از ما برخاست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱

 

آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست

چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

گر راست شوی هر آنچه ماراست تراست

ور راست نه‌ای چپ ترا گیرم راست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷

 

آن شب که ترا به خواب بینم پیداست

چون روز شود چو روز دل پرغوغاست

آن پیل که دوش خواب هندستان دید

از بند بجست و پای آن پیل کراست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲

 

امروز چه روز است که خورشید دوتاست

امروز ز روزها برونست و جداست

از چرخ بخاکیان نثار است و صداست

کای دلشدگان مژده که این روز شماست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸

 

امشب شب آنست که جان شبهاست

امشب شب آنست که حاجات رواست

امشب شب بخشایش و انعام و عطاست

امشب شب آنست که همراز خداست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱

 

ای دوست مکن که روزها را فرداست

نیکی و بدی چو روز روشن پیداست

در مذهب عاشقی خیانت نه رواست

من راست روم تو کژ روی ناید راست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴

 

ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است

چون می‌نزند رهی ره او که زده است

او میداند که عشق را نیک و بد است

نیک و بد عشق را ز مطرب مدد است

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴

 

این چرخ و فلکها که حد بینش ماست

در دست تصرف خدا کم ز عصاست

هر ذره و قطره گر نهنگی گردد

آن جمله مثال ماهیی در دریاست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲

 

برکان شکر چند مگس را غوغاست

کی کان شکر را به مگسها پرواست

مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست

بنگر که بر آن کوه چه افزود و چه کاست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹

 

بگذشت سوار غیب و گردی برخاست

او رفت ز جای و گرد او هم برخاست

تو راست نگر نظر مکن از چپ و راست

گردش اینجا و مرد در دار بقاست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲

 

بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست

کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست

در عشق حقیقی نه وفا و نه جفاست

مولانا
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۳
sunny dark_mode