گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

یکدل چه کند، هزار جانبازی کرد

خون گشت ز درد تو و دمسازی کرد

بسیار بکوشید، نهان داشت غمت

بوی جگر سوخته، غمّازی کرد

اثیر اخسیکتی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

عشق تو که در جهان همه بازی کرد

پیوسته به مقصود سیه بازی کرد

قدّ تو که بر سرو چمن طعنه زند

زان روی به بوستان سرافرازی کرد

جهان ملک خاتون
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

بیچاره دلم هزار جانبازی کرد

خون خورد و خموش ماند و دمسازی کرد

بسیار بکوشید و نهان کرد غمت

بوی جگر سوخته غمازی کرد

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

در عشق تو دل بخون من بازی کرد

با چرخ به کینم غمت انبازی کرد

کار دل من عشق تو گفتم سازد

او نیز چو دور چرخ ناسازی کرد

میرداماد