گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

بذلی نه که در خانه بماند دیار

بخلی نه که از زرت نبینند آثار

خواهی که شوی ز سیم و زر برخوردار

چیزی برو چیزی خور و چیزی بردار

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

ساقی ببر این جامه و آن جام بیار

بگذر ز خود از مستی و هستی بگذار

از دامن یار و جام می دست مدار

گر زانک بپیر جام داری اقرار

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

چون بی می پخته خام می‌باشد کار

نوشیدن جام بادهٔ نوش‌گوار

از خامی نیست

ای ساقی سیم ساق سوقی برخیز

وآن شهری دهقان بچهٔ خاص بیار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۷

 

چون مرغ چمن برآورد بانگ هزار

نوشند صبوحیان مِی نوشگوار

بر گریه ی من چشم قدح گرید گرم

وز ناله ی من چنگ سحر نالد زار

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

چون بی می پخته خام می‌باشد کار

نوشیدن جام بادهٔ نوش‌گوار

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

بلبل دیدم به باغ با ناله زار

فریاد کنان نعره زنان در گلزار

گفتم که چه آشوب نهادی در باغ

گفتا به فراق گل ز دست عطّار

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

شیراز خوش است خاصه در فصل بهار

وآنگه لب جوی و لب جام و لب یار

آواز دف و چنگ و نی و عود و رباب

اینها همه با نگارکی شیرین کار

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

آمد گه بلبل و گل و فصل بهار

خواهم لب جوی و خلوت و بوس و کنار

خرّم تن آنکه بخت یارش باشد

مسکین دل آنکه دور باشد از یار

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲

 

بگذر ز تجمل و تکبر بگذار

رو کهنه بپوش و با قناعت به سر آر

جایی که بود تجمل ذاتی او

زین نوع تجمل به چه کار آید یار

شاه نعمت‌الله ولی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

از لاله و سبزه، نقشبندان بهار

شنگرف برانگیخته انداز زنگار

در آب روان شکوفه انداخته عکس

چون انجم ثابت و سپهر سیار

امیر شاهی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۵

 

ای لطف تو بر گناه کاران غفار

کم طاعتم و گناه دارم بسیار

بر ذات تو بازگشتم ای بنده نواز

زین گفت و شنود صد هزار استغفار

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

بحری ست کف جود شه کوه وقار

هرگز نفتد به غیر گوهر به کنار

موجش به عراق چون گهر کرد نثار

جامی به هرات ازان گهر چیده هزار

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

زان گونه کز ابر آمدی برف به بار

امروز کند شکوفه را باد نثار

بین برف و شکوفه چه به هم می مانند

آن هست شکوفه دی این برف بهار

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۴

 

این عشق دو روزه را دلا باز گذار

کز عشق دو روزه برنمی آید کار

زانسان عشقی گزین که در روز شمار

با آن گیری قرار در دار قرار

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

آمد به چمن قافله باد بهار

از سنبل تر نافه چین بسته بتار

از غنچه که کرده بیضه نرگس اظهار

گویا که به چشمش از رمد هست غبار

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

رویت چمن است صد گل آورده ببار

چشم از همه چون گوشه نشین کرده بیار

آن نرگس خوابناک و خار مژه ات

آهو بچه ایست خفته در سایه خار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۰

 

ای نخل جوان درین چمن با گل و خار

چون سبزه مکن زبان درازی زنهار

سر نه چون سمن در قدم سرو و چنار

تا پیر شوی حرمت پیران میدار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ دوم وزیر شمشیر است

 

ای نرگس مستت آهوی شیر شکار

افتاده بصورت تو صد نقش و نگار

چشمت شه خوبان بود و غمزه وزیر

کم دید کسی وزیر شمشیر گذار

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ای با همه در میان وادی با همه یار

وی چون گل و می مدام در دست و کنار

جز تو ز تو نیست جلوه گه در همه حال

موسی ز درخت دید و منصور ز دار

بابافغانی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

آمد دم آنکه جنبش باد بهار

گل را فکند پرده سبز از رخسار

در بزم چمن شمع برافروزد گل

پروانه شمع گل شود بلبل زار

فضولی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۲
sunny dark_mode