گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

بر شاخ گل دولت تو خار نماند

جز بخت تو هیچ بخت بیدار نماند

مردانش را جز از تو بازار نماند

جز داشتن ملک ترا کار نماند

قطران تبریزی
 

عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۲۶

 

در قلزم عشق تو که دیار نماند

تا غرقه شوم ز خود بسی کار نماند

بس زیر و زبر که آمدم تا آخر

ناچیز چنان شدم که آثار نماند

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱۰

 

از آب حیات دوست بیمار نماند

در گلبن وصل دوست یک خار نماند

گویند درچه‌ایست از دل سوی دل

چه جای دریچه‌ای که دیوار نماند

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

ای دل چو شه ستوده آثار نماند

وآن ماند کزو عدل نکوکار نماند

با نیکی و تنگدستی خود می ساز

وانگار که آن فراخ گون بار نماند

مجد همگر