گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳

 

ای آنکه کمان تست پنجاه منی

پنجاه بسی گیر و دو چندان باقی ست

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹ - فاضل

 

صد را ز همه صدر افاضل بستان

پس فاضل خوان هر آنچه باقی ماند

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

حقّا که عجب بی سر و پای است فلان

کاو بر سر و پای خویش جل می پوشد

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خمر

 

ای خواجه خطیر مغز خر خوردی تو

کآویختی از گردن مرغی سرِخر

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

گفتم که چو دریاست گهرپرور میر

شک نیست که دریاست ولی خس پرور

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۱

 

بابای ترا دو نیمه کن وان گاهی

دو چشم ورا بکن بنه در شکمش

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۳

 

دیروز نداستم و بتوانستم

امروز بدانستم و نتوانستم

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۵

 

در حقّ کسی که صد بدی با ما کرد

گر دست دهد هزار نیکی بکنیم

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۰ - عمر

 

ای خواجه اگر تو نام خود می پرسی

آواز خر از دهان ماهی بشنو

جلال عضد
 
 
sunny dark_mode