×
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳
ای آنکه کمان تست پنجاه منی
پنجاه بسی گیر و دو چندان باقی ست
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹ - فاضل
صد را ز همه صدر افاضل بستان
پس فاضل خوان هر آنچه باقی ماند
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰
حقّا که عجب بی سر و پای است فلان
کاو بر سر و پای خویش جل می پوشد
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خمر
ای خواجه خطیر مغز خر خوردی تو
کآویختی از گردن مرغی سرِخر
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵
گفتم که چو دریاست گهرپرور میر
شک نیست که دریاست ولی خس پرور
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۱
بابای ترا دو نیمه کن وان گاهی
دو چشم ورا بکن بنه در شکمش
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۵
در حقّ کسی که صد بدی با ما کرد
گر دست دهد هزار نیکی بکنیم
جلال عضد » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۰ - عمر
ای خواجه اگر تو نام خود می پرسی
آواز خر از دهان ماهی بشنو