×
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » در زیرک وزروی
چندانک نگه میکنم اندر چپ و راست
من مردِ غمت نیم، بدین دل که مراست
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستان زغنِ ماهیخوار با ماهی
چرخ از دهنم نوالهدر خاک افکند
دولت قدحم پیشِ لب آورد و بریخت
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ زن دیبا فروش و کفشگر
خواهی که بیازمائی این دوست مرا
جان خواستن تو بین و جان دادنِ من
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ خنیاگر با داماد
فرقست میانِ سوز کز جان خیزد
با آنک بریسمانش بر خود بندی