گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴

 

درد دل ما دوای درد دل ماست

خوش درد و دوائیست که آن حاصل ماست

ما بندهٔ او و سید رندانیم

ما سائل او و عالمی سائل ماست

آن گنج که اسمای الهی خوانند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۳

 

چه خوش ذوقیست ذوق باده نوشان

چه خوش کوئیست کوی می فروشان

چه خوش آهی است آه دردمندی

چه خوشوقتی است وقت کهنه پوشان

چه خوشحالی است حال بینوایان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۰

 

من عین تو و تو عین وین عینین

یک عین بود ظهور او در کونین

هر گه که دو جام پر کنند از یک می

این هر دو یکی باشد و آن یک اثنین

جامی ز شراب خانه دارد رطلی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۱

 

ای جان پدر به حال ما رحمی کن

زیرا بی تو تمتعی از جان نیست

بسیار فراق تو کشیدم اما

زین بیش مرا تحمل هجران نیست

ملک و ملکوت تخت سلطانی ماست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۱

 

در راه خدا پای برهنه گو برو

آن یار که همچو بشر حافی اهل است

گر سر به ره است پا برهنه غم نیست

ور نیست به ره سر برهنه سهل است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۲

 

تن خرقه و سر کلاه و پایت نعلین

نعلین ز پا برون کن و خرقه ز تن

بگشا گره زلف و موله می باش

آخر چه کنی کله کله را بفکن

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۷

 

هرکس که لباس احدی پوشیده

در راه خدا چو احمدی کوشیده

هر خم شرابی که در این میکده بود

مستانه به ذوق همچو ما نوشیده

از آتش عشق در خرابات فنا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

ای آنکه طلب کار خدایی به خود آ

از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا

اول به خود آ چون به خود آیی به خدا

اقرار بیاری به خدایی خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

درویش عزیز پادشا شد به خدا

وارسته ز فقر و ز غنا شد به خدا

گویی که کجا رفت از اینجا که برفت

آمد ز خدا و با خدا شد به خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

علمی که تو را پاک کند از من و ما

ماء القدسش نام کند مرد خدا

خواهی که حدث پاک شود از تو تمام

برخیز و بشو جامهٔ هستی و بیا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

دریاب تو این قول حکیمانهٔ ما

آنگه بخرام سوی میخانهٔ ما

زین پس من و رندی و خرابات مغان

رنداند شنو گفتهٔ مستانهٔ ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

ماهی در آب و ماکیان در صحرا

هر یک به تنعمی گرفته مأوا

دیدیم سمندری در آتش خوش وقت

بینیم نعیم مرغ در روی هوا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

بنواخت مرا لطف الهی به خدا

هر درد که بود از کرم کرد دوا

تشریف خلافت او به سیّد بخشید

او را بشناس و یک زمانی به خود آ

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

از آتش عشق صنم دلکش ما

افتاده مدام آتشی در کش ما

پروانهٔ پرسوخته ما را داند

تو پخته نه ای چه دانی این آتش ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

دادند جهانی دل و هم دست به ما

برخاست ز غیر هر که بنشست به ما

ما بحر محیطیم و محبان چو حباب

پیوسته بود کسی که پیوسته به ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

مطلوب خود از خود طلب ای طالب ما

خود را بشناس یک زمانی به خود آ

گر عاشق صادقی یکی را دو مگو

کافر باشی اگر بگوئی دو خدا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰

 

در جام جهان نما نظر کن همه را

آنگه ز وجود خود خبر کن همه را

گفتی که خیال غیر باشد در دل

لطفی کن و از خانه به در کن همه را

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

از خود بگذر نور خدا را بطلب

در بحر درآ و عین ما را بطلب

سلطان سراپردهٔ توحید بجو

از دُردی درد دل دوا را بطلب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲

 

در دیدهٔ ما نور خدا را بطلب

در بحر در آ و عین ما را بطلب

سلطان سراپردهٔ توحید بجو

ور درد دلت هست دوا را بطلب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

از زحمت پا اگر بنالم چه عجب

از جور و جفا اگر بنالم چه عجب

در حضرت پادشاه عالم به تمام

از دست شما اگر بنالم چه عجب

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۱۸