گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - پرسند از او که چند هجا گفتی

 

ای سید کتب خانه برآشفتی

تا ابلهی و بیخودی و خفتی

گفتم هجای (تو) چو گل غنچه

آنرا بیاد سبلت و بشکفتی

گشت آن شکوفه دست بدست از تو

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای دزد هجا و مدح دیوان پدر

گوئی که شدم سوار میدان پدر

من رستم شعرم و تو سهراب منی

از خنجر من جان نبری جان پدر

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

ای خم شکسته بر سر چاه کمیز

با سوزن سوفار درشت سر تیز

مستیز که با او نه برآید بستیز

نی تو نه چو تو هزار زنار آویز

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

آنگه که بدی نبود رخ مه را خویش

جستن ز تو من نیافتم بهره خویش

اکنون آئی که گشت . . . ونت درویش

چون گردن پیر گاو گردنکش ریش

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

تر ساز هجای تو تبرا نکنم

تا روز ترا چون شب یلدا نکنم

سر چون سم خر مباد حمدان مرا

گر پای زنت را چو چلیپا نکنم

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

خمخانه سریست کوزه دار سرخم

بسته است جلاجل جلالی بردم

هرچند خر منست از سر تا سم

صد شکر کنم گر کنمش روزی گم

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

ای رشته حکمت تو سر گم گشته

در خانه جهل آمده در گم گشته

از خانه بدر میای تا درناید

آواز منادیان خر گم گشته

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

یارب گل دینم از پژمردن

در عصمت خود دار گه جان بردن

در دل دارم میوه دل پروردن

ایمن کنم از خزان کافر مردن

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

شد کاخ شهنشاه مکان عیسی

شد غرق عدوی شه چو خصم موسی

شد مملکت شاه سلیمان معنی

از خصم چو نامه گناه یحیی

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

ایشاه محمد سیر یوسف وش

داود شجاعت سلیمان مفرش

موسی و خلیل اندر آب و آتش

الیاس و خضروار بزی خرم و خوش

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

ایشاه دل خصم تو دارد سوزن

خیاط غمست و میگذارد سوزن

از خون سرشته رشته کردست و تعب

از سینه بدیده می برآرد سوزن

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

تا گشت پدید نصر جانرا دشمن

ناآمده بر سپاهش از خصم شکن

بردند و بدست مرگ دادند نفس

احسنت زهی سپه نه مردند و نه زن

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

طوطی بپرید از قفس بلخ به مرو

چون دید به جای نیشکر نیزهٔ غرو

چون بلبل بر گل به گل و سرو به سرو

واکنون به خس اندر آورد سر چو تذرو

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

برداشت سپهر پرده شرم از روی

بازیچه خود فکند یکباره بکوی

افعال سپهر بیوفای کین جوی

میدان و مگوی باز میدان مگوی

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

ایشاه نظر بشاه گردون کردی

کافاق بتیغ صبح گلگون کردی

شمس الملکی مسلم اکنون کردی

کز ملک بتیغ سایه بیرون کردی

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

ایشاه بیک نظر که اکنون کردی

اقبال سپاه خلخ افزون کردی

تاج سر کیقباد و کیخسرو را

نعل سم اسب آل ساعون کردی

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

ای صدر جوانبخت ز بس غم خوردن

بی برگ شدم بار گران بر گردن

نه توشه زیستن نه برگ مردن

بی برگم و بی مرگ چه دانم کردن

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

ای از گل مکرمت سرشت تن تو

شد خربره اهل تیغ چون دشمن تو

خون ریختن خربره در گردن تو

لیکن دیت خربره در گردن تو

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

دیگ سیه انداخته از گوشه بام

رسمیست بسورها ز چشم بدعام

انداخت بسور صاحب از نام امام

چون دیگ سیاه لعبتی سیم اندام

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای یافته دین ذوالجلال از تو ضیا

وز تو کرم طبیعی و صدق و صفا

غایب مکن ایدوست که از نظم ثنا

غایب نشدست هیچ حرفی بخطا

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode