×
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
شبی بودم چو مه پهلوی خورشید
نهادم روی دل بر روی خورشید
مه و خورشید دیدم روی در روی
ندیدم جز قمر در کوی خورشید
فتادم در خم چوگان زلفش
[...]
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
مه و خورشید روی ذره پرور
زانوار رخت شد سنگ گوهر
بقد و روی تو دیدیم در باغ
گل سرخ و سفید و سبز و عصفر
نسیمی از سر زلفت صبا برد
[...]
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
سر زلفین تو شد رشته جان همه کس
لعل و یاقوت لبت قوت روان همه کس
تا تو آب دهن انداخته ای در دل خاک
پر شد از شهد و شکر کاسه وخوان همه کس
بسکه ذکر دهن و فکر لبانش کردی
[...]