×
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم
گویند بدار دستش از دامن
[...]
![سعدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saadi.gif)
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴
دیدی که وفا به جا نیاوردی
رفتی و خلاف دوستی کردی
بیچارگیم به چیز نگرفتی
درماندگیم به هیچ نشمردی
من با همه جوری از تو خشنودم
[...]
![سعدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saadi.gif)
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲
جمعی که تو در میان ایشانی
زآن جمع به در بود پریشانی
ای ذات شریف و شخص روحانی
آرام دلی و مرهم جانی
خرم تن آن که با تو پیوندد
[...]
![سعدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saadi.gif)
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۶
من گرسنه در برابرم سفرهٔ نان
همچون عَزَبم بر درِ حمّامِ زنان
![سعدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saadi.gif)
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰
از دست تو مشت بر دهان خوردن
خوشتر که به دست خویش نان خوردن
![سعدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/saadi.gif)