گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

هر دیده که در تو نیک نظر کردست

دل را ز هزار غم خبر کردست

گم شد ز میان دلی که یک ساعت

با هجر تو دست در کم کردست

در خون جگر همی کشد دامن

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۷

 

مرا دل نه و دردهای دلی

که عاجز شدستم ز درمان خویش

ندانم من خسته آن کیم؟

که باری نیم بی گمان آن خویش

تن و جان خود می خورم در عنا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۱

 

اسعد فقد اقبل وجه النهار

واقض ذمام الورد والجلنار

ای به دو رخ همچو گل اندر بهار

خیز مزن بر دل من نوک خار

لن یقبل العذر فلا تعتذر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 
 
sunny dark_mode