×
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹
گر جلوهگر به عرصهٔ محشر گذرکنی
هر گوشه محشر دگری جلوهگر کنی
کاش آنقدر به خواب رود چشم روزگار
تا یک نظر به مردم صاحب نظر کنی
جان در بهای بوسهٔ شیرین توان گرفت
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲
جنس گران بهای خود ارزان نمیکنی
یعنی بهای بوسه به صد جان نمیکنی
روزی نمیشود که برغم شکرفروش
از خنده شره را شکرستان نمیکنی
برکس نمیکنی نظر ای ترک شوخ چشم
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۲
بگشای گوش هوش و بیا در سرای ما
بشنو کلام خسرو کشورگشای ما
«ساقی بیار بادهٔ سرخی برای ما
تا بگذرد ز چرخ برین جای پای ما
در ساکنان هفت فلک خواب و خور نماند
[...]