گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۱

 

موی میان نبود که من همچو مو شدم

بیرنگ بود حسن که یکرنگ او شدم

آن زلف فتنه ساز که عمرش دراز باد

نو خط تاب بود که من فتنه جو شدم

انگاره بود گوی سبکسیر آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode