گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶

 

می آیدم به تحفه ز میخانه جام خشک

دریا به من همیشه فرستد سلام خشک

نه ابر در هوا، نه می ناب در قدح

چون تر کنم دماغی ازین صبح و شام خشک؟

کام دلم به گریه میسر نمی شود

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱۶

 

از ترزبانیم نشد آسوده کام خشک

کز آب تیغ، سبز نگردد نیام خشک

زنهار تن به نام مده چون نگین، که شد

عالم سیاه درنظر من زنام خشک

غیر از جواب خشک ندارد نتیجه ای

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode