گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۱

 

چون شعله آبروی نیاز است خون من

چون بیخودی چکیده راز است خون من

از کشتن وجود و عدم صرفه می برند

دشمن پرست دوست نواز است خون من

صیاد هرزه منت صیدم نمی کشد

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode