عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۱۷ - در مدح خان خانان
تابازم از وصال جدا کرد روزگار
با روزگار شوق چهها کرد روزگار
آن دست را که بر نفکندی حجاب وصل
بند قبای هجر گشا کرد روزگار
آن جنس های فتنه که در شهر غم خرید
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۰ - درستایش حضرت امیر علیه السلام
این بارگاه کیست که گویند بی هراس
کای اوج عرش سطح حضیض ترا مماس
منقار بند کرده ز سستی هزار جا
تا اولین دریچه آن طایر قیاس
آورده گوشوار مرصع بهدیه عرش
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۸ - در منقبت علی (ع)
چون گرد باد آه ز خاکم کشد علم
بر فرق روزگار فشاند غبار غم
چون دل بجای خویش بود کز نهیب درد
زین آشیانه طایر آرام کرده رم
در عهد من زدهر مجو خوش دلی که هست
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۹ - در مدیح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ای مرتفع ز نسبت جود تو شان علم
کلک گهر فشان تور طب اللسان علم
ای ساکنان مصر معانی بحسن عقل
نادیده یوسفی چو تو درکاروان علم
سلطان دین علی که زشست کمال اوست
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۱ - در ذکر افتخارات خود
گر سر بصحبت گل و سوسن در آورم
دست چمن گرفته بمسکن در آورم
با های و هوی ناله کنم راه شوق طی
باشد که هول در دل رهزن درآورم
گر طاعت صنم برم از خانقه بدیر
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۵۱ - عزت نفس
گر مرد همتی ز مروت نشان مخواه
صد جا شهید شو ، دیت از دشمنان مخواه
بستان زجاج و در جگر افشان و نم مجوی
بشکن سفال و در دهن انداز و نان مخواه
خاک از فلک مخواه و مراد از زمین مجوی
[...]