گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵

 

از دست کار رفته بود پیش، کار ما

در برگریز جوش زند نوبهار ما

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶

 

گردون سنگدل نبود مرد جنگ ما

پروای تیغ کوه ندارد پلنگ ما

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷

 

زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما

گردید رفته رفته زمین آسمان ما

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۳

 

رخسار آتشین نپذیرد نقاب را

می سوزد آفتاب قیامت سحاب را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۴

 

گردد دو نیم، دل ز گلستان ملول را

تیغ دو دم بود لب خندان ملول را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۵

 

خال تو سوخت جان من غم سرشته را

آه است خوشه، دانه آتش برشته را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۷

 

کم کم کن آشنا به لب زخم دشنه را

سیراب می کنند به تدریج تشنه را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵۵

 

یعقوب از فروغ جمال تو چشم باخت

یوسف تمام پیرهن خود فتیله ساخت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵۷

 

ابر سیاه حامل باران رحمت است

راحت درین بساط به مقدار زحمت است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵۸

 

با قبله طاق ابروی او را چه نسبت است؟

انصاف شیوه ای است که بالای طاعت است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵۹

 

موی سفید ریشه آه ندامت است

پیری خمیرمایه چندین کدورت است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۰

 

ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است

باریک شو که رشته این کار نازک است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۲

 

چندان که خار در پی آزار بلبل است

در زیر چشم (غنچه) هوادار بلبل است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۳

 

این شور در جهان نه از افلاک و انجم است

هر فتنه ای که هست (به) زیر سر خم است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۴

 

دیدار یار در گره چشم بستن است

بند نقاب او ز دو عالم گسستن است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۵

 

درمان درد هجر ز جان دست شستن است

این چاه دور را رسن از خود گسستن است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۸

 

چشمم ز پهلوی دل دیوانه پر شده است

از دست شیشه ام دل پیمانه پر شده است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۹

 

نی انجمن فروز شراب شبانه است

گلگون باده را نفسش تازیانه است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۴

 

آب حیات آتش رخساره ها می است

باد مراد کشتی می نغمه نی است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۵

 

حسنت هلال را به سر آسمان شکست

می خواست چله (را) بنشاند، کمان شکست

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode