گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

دل بی‌رخ تو صورت جان را نمی‌شناسد

جان بی‌لب تو گوهر کان را نمی‌شناسد

چندین چه می‌کند آن زلف بر جمالت؟

یعنی که چشم‌زخم جهان را نمی‌شناسد!

نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟

[...]

امیرخسرو دهلوی