×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۶
در ده علی الصباح به دفعِ خمار باده
جانم زتشنگی به لب آمد بیار باده
بر خیز و برکش از سرِ خم روزِ عید برقع
آن بس که داد در رمضان انتظار باده
هر صبح دم ز برق اثیر قدح دمادم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۴
من بعد ازین چه گونه کنم بی تو زندگانی
جانم فدای جان تو با غایت الامانی
منظورِ عارفانِ مشایخ بود همیشه
اندر میان حلقه و تو در میانِ جانی
ای سرو نازنین چه تفاوت کند که گهگه
[...]