گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۶

 

هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا زند

شاه پیاده بر درش آید و مرحبا زند

در همه عمر یک نفس روی نتابم از درش

گر دو هزار مدعی طعنه ام از قفا زند

بر گل تازه رنگ و بو برگ و نوا اگر نبود

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode