×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۸
ای شب خوش رو که توی مهتر و سالار حبش
ما ز تو شادیم همه وقت تو خوش وقت تو خوش
عشق تو اندرخور ما شوق تو اندر بر ما
دست بنه بر سر ما دست مکش دست مکش
ای شب خوبی و بهی جان بجهد گر بجهی
[...]
۴ بیت