گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۳۱

 

چند خوری خون دلم، چیست ترا با دل من؟

چند کشم جور و ستم، وا دل من وا دل من

زلف تو دل می طلبد از من بیدل به چه روی

غمزه غارتگر تو بُرْد به یغما دل من

خسته دل غم زده ام تنگ تر است از دهنت

[...]

جلال عضد