گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

عشق چو جور و ستم آغاز کرد

بر رخ عاشق در غم باز کرد

شد بجهان رسم نیاز آشکار

شاهد حسنش چو بخود ناز کرد

خواست کند غارت دین و دلم

[...]

اسیری لاهیجی