گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۸

 

دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود

غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود

آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد

در نفسی که بامنش یار سر سخن بود

می بدهم که بیخودی می نهلد که چون منی

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode