گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۱

 

دل به غم تو بسته ام و از همه خلق رسته ام

چون سر زلف خویشتن چند کنی شکسته ام

یاد من آر از کرم زآنکه به یاد وصل تو

شاد نگشت خاطرم تا به غمت نشسته ام

تا به غمت نشسته ام ای بت دلربای من

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode