گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

کیست کز خون پر رقم بیند رخ زرد مرا

برتو خواند حرف حرف این نامه درد مرا

می شود باران اشکم ژاله برکشت امید

خاصیت اینست دور از تو دم سرد مرا

دست امید من از دامان وصلت نگسلد

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode