گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷

 

آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد

هستی من آب گشت، آب مرا آب شد

از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد

سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد

سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد

[...]

خاقانی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

 

دیدهٔ نرگس به باغ باز پر از خواب شد

طرهٔ سنبل به راغ باز پر از تاب شد

آب فسرده چو سیم باز چو سیماب شد

باد بهاری بجست زهرهٔ وی آب شد

قاآنی
 
 
sunny dark_mode