گنجور

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷

 

شب دوشم جمالی در نظر بود

کزو هر ذره خورشید دگر بود

تأمل در رخش چندانکه کردم

ملاحت از ملاحت، بیشتر بود

سحر آشفته دیدم شام زلفش

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

شورش دوشین ما از می و ساغر نبود

هیچ هوائی به جز وصل تو در سر نبود

داروی بیهوشیم مایه بی‌جوشیم

ساقی دیگر نداد، مطرب دیگر نبود

نیک و بد کائنات بر محک دل زدیم

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

چند ز دوران چرخ چند ز هجران یار

سینه شود شعله خیز، دیده شود اشکبار

آنچه کشیدم ازو من بیکی جرعه می

میکده‌ها بایدم از پی دفع خمار

من همه صحرای عشق او همه دریای حسن

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 
 
sunny dark_mode