×
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷
ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب
از رخ سیراب خود بر جگرم آب زن
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸
باز مرا در غمت واقعه جانی است
در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است
دل که ز جان سیر گشت خون جگر میخورد
بر سر خوان غمت باز به مهمانی است
چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰
آه، به یکبارگی یار کم ما گرفت!
چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت
بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر
نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت
دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
[...]
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح شیخ بهاء الدین زکریا ملتانی
لاح صباح الوصال در شموس القراب
صاح قماری الطرب دار کئوس الشراب
شاهد سرمست من دید مرا در خمار
داد ز لعل خودم در عقیق مذاب
چهرهٔ زیبای او برده ز من صبر و هوش
[...]