گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷۴

 

ز رخسار که گل را در جگر خارست می دانم

نسیم صبح از بوی که بیمارست می دانم

نبیند ماه ماه از شرم در آیینه روی خود

ز شرم خویش بیش از من در آزارست می دانم

ز مستی گرچه نتواند گرفتن چشم او خود را

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode