اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۸
نگارا، یاد میداری که یاد ما نمیکردی؟سگان را در بر خود جای و جای ما نمیکردی؟
چو جانت میسپرد این تن به جز خونش نمیخوردی؟چو خوانت مینهاد این دل به جز یغما نمیکردی؟
نشان درد میدیدی ولی درمان نمیدادیبه کوی وصل میبردی ولی در وا نمیکردی؟
نخستین روزت ار با من نبودی فتنه اندر سرچو رخ در پرده […]

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
چه خوش بود ار ز عشق اول دلی شیدا نمیکردی
چه میکردی ز یاران دوری بیجا نمیکردی
چرا اگر وعده کشتن نمودی رفته از یادت
تو آن بودی که از قتل کسی پروا نمیکردی
به بیجا دعوی مستوریت باور نمیدارم
چنین گر بود هر ساعت به جایی جا نمیکردی
بکوبت چو نمگس جانها نمیگردید سرگردان
تبسم گر گهی زان لعل شکر خا […]
