گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰۷

 

شب ست این وه چه بی پایان و یا خود زلف یارست این

مه است این پیش چشمم یا خیال آن نگارست این

رسیده موسم نوروز و هر کس در گلستانی

جهان در چشم من زندان، چه ایام بهارست این؟

چه آیم در چمن، ای باغبان، کان گل که هست آنجا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode