×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۶
ز دشمن میگریزم دوست میآید به جنگ من
نمیدانم چه در سر دارد این بخت دو رنگ من
نه لاف سینه صافی میزنم نی داد بیمهری
همین دانم که گلبازی کند با شیشه سنگ من
به صد بیدست و پایی لاف جرأت میتوانم زد
[...]
۳ بیت
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۵
نخواهد کرد گردون بعد از این آهنگ جنگ من
که باشد کوکبش بر پیکر آثار خدنگ من
به صد بی تابی پروانه گرد شمع رخساری
به بال دل تپیدین می پرد طاووس رنگ من
زداید کلفت از دلم یاد بناگوشی
[...]
۴ بیت