گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

دلی دارم پر از خون چون صراحی از غم عالم

حریفی کو که پیش او دلی خالی کنم یکدم

غمی دارم که گر میرم ز خاکم سر زند سبزه

بصد فیض بهاران سبزه مشکل گر شود خرم

ملال خاطرم زایل نمی گردد اگر جمشید

[...]

۳۱ بیت
فضولی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

به محشر گر بپرسندت که خسرو را چرا کشتی

سرت گردم چه خواهی گفت تا منهم همان گویم؟

۱ بیت
شیخ بهایی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۳

 

نخستم بند بردارید از پا چون بسوزیدم

که همچون شعله یک ساعت به کام خویشتن افتم

۱ بیت
فصیحی هروی
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۲۰

 

بزرگان می‌کنند از تلخرویی سرمه در کارم

اگرچه با جواب خشک ازین کهسار خرسندم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۲۸

 

شراب کهنه در پیری مرا دارد جوان دایم

که دارد از مریدان این چنین پیری که من دارم؟

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۴۳

 

نخوابیده است با کین کسی هرگز دل صافم

ز بستر چون دعا از سینه‌های پاک برخیزم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۵۷

 

نسازد لن ترانی چون کلیم از طور نومیدم

نمک پرورده عشقم، زبان ناز می‌دانم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۶۵

 

به عشق پاک کردم صرف عمر خود، ندانستم

که از تردامنی با غنچه همبستر شود شبنم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۰۴

 

فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم

که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۶

 

درین بستانسرا خود را چنان صائب سبک کردم

که رنگ چهره گل را گران پرواز می بینم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۲

 

نمی گردد به کشتن صاف با من سینه گردون

که این آیینه چشم صیقل از خاکسترم دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

که آرد ریشه کفر از دل سنگین من بیرون

که محکم چون سلیمانی است ز ناری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

ندانم سنگ از دست کدامین طفل بستانم

که دارد در جنون آدینه‌بازاری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

ز صد دامن گل بی‌خار در چشم بود خوش‌تر

ز روی نو خط او در جگرخاری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

به سیم قلب از اخوان نگیرد ماه کنعان را

که دارد از عزیزان این خریداری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

نفس در سینه خورشید عالم‌تاب می‌سوزد

درین گلشن چو شبنم چشم بیداری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

کند گر در نوازش کارفرما کو تهی با من

ز ذوق کار مزدش می‌رسد کاری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

سبک کرده است در میزان من سد سکندر را

به پیش روی خود از جسم دیواری که من دارم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۸

 

تماشای بهشت از خانه‌ام بیرون نمی‌آرد

ز داغ آتشین در سینه گلزاری که من دارم

۱ بیت
صائب
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۰