گنجور

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

چراغ دل بیفروزند در بزم سیه رویی

که شمع آفتاب از دود میرد درشبستانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

برآن شاید گشودن چشمه معنی که چون بروی

فشانی قطره ذوق افکند در قعر عمانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

ز ایمان گر دلت آسیب می یابد بدیرش بر

که بر بندند حرز کفر بر بازوی ایمانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

بدرس عشق خواندن گر کلیم و گر خلیل آید

بدون گریه و زاری نیاید ذوق وجدانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

بروح الله نخندانند حسن آفتاب ما

مگر بینند گریانش مگر یابند بریانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

بر نجوری کسی ارزد که هر گه میرد از شادی

در آن مردن بود صاحب عزا صد عید قربانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

وصال آفتاب ما کسی یابد که از مژگان

سهیل و ماه و زهره دامن افشاند ز هجرانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

نثار دل کن آن گوهر که ملک وی تواند شد

نه آن گوهر که دست مرگ برچیند ز دامانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

چو نازش تیغ بردارد چه جای سد ره طوبی

که گردد عرش و کرسی صرف تابوت شهیدانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

ز گنج عشق دامان گهر بستان که چون دل را

بتارک بر فشانی اوفتد بر جیب ایمانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

محبت درس معنی گوید افلاطون مطلب کو

که صغری خندد و کبری فرو گرید به برهانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

فغان از عشق می خیزد که هر دل کز چراغ ما

نکرد آرایش هر مو بداغی وای برجانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

کدامی آرزو بر سفره چیند نعمت کامی

که صد نوبت دمی اندیشه ما نیست مهمانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

باین بی رنگی و بی قیمتی آن طرفه یاقوتم

که لعل آفتاب این آب و رنگ آورد از کانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

اگر بی قیمتم تحصیل ارزش می کنم کاخر

رسد این قطره را روزی که خواهی در غلطانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

لب داوود دستی می نهد بر سینه نغمه

دل تنگم همانا گرد لب می گردد افغانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

دلم آهنگ افغان دارد و لب شکر غم گوید

لبی خواهم که بفرستم باستقبال افغانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

سلامت رابدار نیستی بر می کشد شاهی

که فرمان می رود در کشور دلهای ویرانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

زهر مو عالمی زنار و ناقوسش فرو ریزد

اگر کافر دلم در رعشه آرد بوی ایمانش

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۱ - عمان الجواهر- در نعت حضرت رسول «ص»

 

کسی کز لذت طاعت بود محروم من ضامن

که بگذارند در جنت ولی با داع حرمانش

عرفی
 
 
۱
۲
۳
۴
۹
sunny dark_mode