گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

بتا تا مهر روی تو دلم با مهربانی جست

درخت قامتت گویی میان دیده ما رست

نو زین حالت خبر داری که یار مهربان من

نداند بنده پروردن ولی در دلربایی چست

ز تاب روز هجرانت ببین کاین مردم دیده

[...]

جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

سراپا شمع از آن نورست کز آلودگی دور است

اگر سوزد چنین پروانه هم نور علی نور است

بیمن دامن پاک تو صافی دل بود عاشق

که در آیینه ناظر صفا از عکس منظور است

نباید ذوق گفتارت بت چین باتو زان لافد

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode