گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

 

دلم در باغ نتوانست امشب خواب راحت کرد

سحر را شورش مرغان به من صبح قیامت کرد

دلی بر باد دادم در ره مهر و وفای او

که خورشید از غبارش خانه ی خود را عمارت کرد

هوای کشته گردیدن به تیغ آفتاب خود

[...]

سلیم تهرانی
 
 
sunny dark_mode