گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۰

 

ز چشم فتنه‌ات محشر غم پنهانی‌یی دارد

به ذوق جلوه‌ات افلاک پر افشانی‌یی دارد

چه سازم شیوه خونریزی از یاد نگاهش رفت

مگر از چشم مستی سرمه حیرانی‌یی دارد

دل ما دست از دامان مژگان نخواهد داشت

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode