گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

ز عاشق می شود معشوق را نام و نشان پیدا

ثمر نیکو نیاید تا نگردد باغبان پیدا

خودی ها محو گردد گر تو از رخ پرده برداری

گمان پوشیده گردد هر کجا گردد عیان پیدا

من آن روزی که بر رخ فتنه می شد زلف می گفتم

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷

 

عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا

که باشد قوت بازوی هر کس از کمان پیدا

چو تار از گوهر و جوهر ز تیغ و موجه از ساغر

بود از پیکر سیمین او رگ‌های جان پیدا

نسازد حسن را چون مضطرب نادیدن عاشق؟

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode